می دانی دلبر جان بالا خره در یک عصر دل انگیز پاییزی وقتی صدای
خش خش برگها ر ا زیر پاهایمان حس می کنیم و دست در دست هم
در کوچه های این شهر قدم بر می داریم با لب هایی که ازشدت سرما
می لرزند و نفسهایی که در سینه ام حبس می شوند زمزمه خواهم کرد که
دوستت دارم این پاییز فصل رها کردن رازهایی ست که برای نگه داشتنشان سالهاست جان کندم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|